از پالتوی رجایی خراسانی تا خودنویس کاظم غریب آبادی
0
در شلوغی منهتن، جایی که برجها آسمان را میخراشیدند و آدمها مثل سایه در هم میلولیدند، دیپلمات ایرانی با کت و شلوار شیک مشکی اش که زیر نور فروشگاه الکساندر برق میزد، قدم می زد که چشمش به ویترین افتاد؛ بارانی قهوهایرنگی روی قفسه توجهش را جلب کرد.ساده بود، دستش را روی پارچه کشید؛ برچسب قیمت را دید: صد دلار! صد دلاری آن روزها چهار هزار تومان بود و معادل حقوق یک کارمند ساده در تهران!