روایت مظفرالدینشاه از فرنگ: کُنتِ رئیسپلیس همه جا همراه ماست
0
دختر عاجفروشی آمد، قدری اسباب عاج از او خریدیم، بعد از صرف ناهار قدری استراحت کرده از خواب که بیدار شدیم نماز خوانده کالسکه خواستیم سوار شده رفتیم به جنگل.