قرآنی که در میان اسرا دست به دست میشد
0
یک روز، یکی از نگهبانان عراقی که اسمش «عوض» بود، مخفیانه یک قرآن به من داد و گفت: «پنهانش کن که کسی نبیند. » این نگهبان، برخلاف بسیاری از دیگر بعثیها، کمتر برخورد میکرد و شاید در دلش ذرهای انسانیت باقی مانده بود.