رؤیای مسکن ارزان واقعا قابل تحقق است، اما بشرطها و شروطها
آیا ممکن است قیمت مسکن تا سطحی کاهش بیابد که نیازمندان واقعی توانایی تأمین آن را داشته باشند و دوره انتظار برای خانهدارشدن که اینک عددی سهرقمی است، بار دیگر به سطحی معقول و همتراز با روند جهانی آن کاهش یابد؟ پس چرا برنامههای مسئولان کمکی به تحقق آن نکرده است؟
در سه دهه گذشته هرچند افزایش قیمت مصالح ساختمانی و دستمزدها در روند افزایشی قیمت مسکن مؤثر بوده، اما نقش عمده برعهده عامل قیمت زمین بوده است، به گونهای که حتی میتوان اثر عامل اول را نادیده انگاشت. با این حال بخش عمده تلاشهای دولتمردان در مسیری بوده که هرگز نمیتوانسته تأثیر منفی بر روند افزایشی قیمت زمین بگذارد.
بهعنوان نمونه افزایش سقف وام مسکن متناسب با افزایش قیمت مسکن، هرچند از جنبه نظری سیاستی موجه است، اما فاقد هر نوع اثر کاهشی بر قیمت زمین است. از سوی دیگر شیوه ناکارآمد توزیع و اعطای تسهیلات همواره شرایطی را فراهم آورده که بخش مهمی از این منابع به جای اینکه به نیازمندان واقعی مسکن تعلق بیابد، در اختیار سفتهبازان و «سرمایهگذاران» بازار مسکن قرار بگیرد، همانها که قصدشان از خرید مسکن نه سکونت در آن، بلکه عرضه در بازار مسکن استیجاری است.