یادداشتهای علم، یکشنبه ۲۸ دی ۱۳۴۸: از مذاکره با شیخ شارجه تا پدرسوختگی جمال عبدالناصر
0
یادداشتهای اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم. کارهای جاری در پیش بود ولی فکر شاهنشاه را مشوش یافتم، نفهمیدم چرا. ناهار شیخ شارجه شرفیاب بود، من هم سر ناهار بودم. جوان عرب روشنی است. اظهار عقاید درست می کرد. من جمله راجع به برنامه ریزی خیلی متقن و درست حرف می زد. باعث تعجب من شد. عصری [عباس] آرام وزیر خارجه سابق که مأمور مذاکره با آنهاست پیش من آمده بود. می گفت: همان طور که پیش بینی می کردیم مذاکره با این [شیخ] مشکل تر از مذاکره با شیخ رأس الخیمه است.